فروشنده



















Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


98511

دخترک برگشت
چه بزرگ شده بود
پرسیدم پس کبریت هایت کو؟
پوزخندی زد
گونه اش آتش بود
سرخ
زرد
گفتم می خواهم امشب با کبریت های تو این سرزمین را به آتش بکشم!
دخترک نگاهی انداخت
تنم لرزید
گفت: کبریت هایم را نخریدند
سال هاست تن می فروشم
می خری؟؟؟!!!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در پنج شنبه 22 / 1برچسب:,ساعت12:21 قبل از ظهرتوسط yousef | |