Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


98511

عشق من نموندنت واسم آزاره

با دلم بازی نکن جوون نداره

جز خودت هیچکسی مهم نیست واسم

من تو رو دوست دارم روت حساسم

با من بمون حتی قد اینم راضیم

خیلی بهت وابستم من احساسیم

با هر قدم با هر نفس همش تو فکرمی

نمیشه از تو بگذرم چون تو عشقمی

برعکس تو من خیلی دوست دارم روبروم عکساتو میزارم

خیلی دوست دارم عشق من برعکس تو من گله ندارم

طاقت دوری ندارم واسه چشمات بی قرارم عشق من

برعکس تو من خیلی دوست دارم روبروم عکساتو میزارم

خیلی دوست دارم عشق من برعکس تو من گله ندارم

طاقت دوری ندارم واسه چشمات بی قرارم عشق من

صبح تا شب ، شب تا صبح روزام رو تکراره

زندگی بهم خورده ندارم راه چاره

یادگار ازت دارم دلم به اون خوشه

سختمه اینکه ببینمت یکی بخواد عاشق تو شه

برعکس تو من خیلی دوست دارم روبروم عکساتو میزارم

خیلی دوست دارم عشق من برعکس تو من گله ندارم

طاقت دوری ندارم واسه چشمات بی قرارم عشق من

برعکس تو من خیلی دوست دارم روبروم عکساتو میزارم

خیلی دوست دارم عشق من برعکس تو من گله ندارم

طاقت دوری ندارم واسه چشمات بی قرارم عشق من

+نوشته شده در سه شنبه 19 / 10برچسب:,ساعت8:47 بعد از ظهرتوسط yousef | |

+نوشته شده در شنبه 3 / 4برچسب:,ساعت4:22 بعد از ظهرتوسط yousef | |

+نوشته شده در شنبه 3 / 4برچسب:,ساعت4:18 بعد از ظهرتوسط yousef | |

+نوشته شده در یک شنبه 18 / 7برچسب:,ساعت4:2 بعد از ظهرتوسط yousef | |

متن آهنگ جدید روزبه نعمت اللهی به نام فاخته :

کی میگه قلب کوچیک تو اندازه ی عاشق شدن نیست

آروم بگیر آرامش من جز تو کسی دلتنگ من نیست

من بی تو با این بغض سنگین دنیام و پای کی بریزم

هر روزم و با ترس دوری میگم خداحافظ عزیزم

وقتی که تلخیه حقیقت آینده رو تاریک می کرد

با هر خداحافظ خدامون ما رو به حق نزدیک می کرد

ما رو به حق نزدیک می کرد

من بی تو با این بغض سنگین دنیام و پای کی بریزم

هر روزم و با ترس دوری میگم خداحافظ عزیزم

+نوشته شده در جمعه 29 / 5برچسب:فاخته,ساعت11:0 قبل از ظهرتوسط yousef | |

گاه یک سنجاقک به تو دل می بندد

و تو هر روز سحر می نشینی لب حوض

تا بیاید از راه

از خم پیچک نیلوفرها

روی موهای سرت بنشیند

یا که از قطره آب کف دستت بخورد

گاه یک سنجاقک ، همه معنی یک زندگی است 

+نوشته شده در چهار شنبه 13 / 5برچسب:سنجاقک,ساعت7:33 بعد از ظهرتوسط yousef | |

+نوشته شده در چهار شنبه 13 / 5برچسب:عشق,فاصله,بوسیدن,ساعت7:6 بعد از ظهرتوسط yousef | |

+نوشته شده در چهار شنبه 13 / 5برچسب:,ساعت7:4 بعد از ظهرتوسط yousef | |

تو با تمامِ قلب من...نیومده یکی شدی

به قصد کشتن اومدی...تمامِ زندگی شدی

بیا به قلب عاشقم...بهونه ی جنون بده

اگه مثل من عاشقی...تو هم به من نشون بده

من که بریدم از همه...به اعتمادِ بودنت

دیگه باید چیکار کنم...واسه به دست آوردنت

از لحظه ای که دیدمت...بیرون نمی رم از خودم

دیگه قراره چی بشه...بفهمی عاشقت شدم

دردِ منو کِی می فهمی...عاشقتم چون بی رحمی

دوری اَزم تا رویا شی...عاشقتم هر چی باشی

اگه به هم نمی رسیم...تو با تمامِ من برو

همین برای من بسه...که آرزو کنم تو رو

به من که فکر می کنی...پُر می شم از یکی شدن

همین برای من بسه...که فکر می کنی به من

 

 

+نوشته شده در سه شنبه 4 / 3برچسب:تموم قلب من,روزبه بمانی,احسان خواجه امیری,ساعت7:17 بعد از ظهرتوسط yousef | |

 

منو اِنقدر عاشق کن...به من برگرده احساسم

یه جوری که تو این دنیا...کسی رو جز تو نشناسم

منو اِنقدر عاشق کن...جهان از حسِ من پُر شه

هر احساسی به غیر از تو...بَرام دور از تصور شه

منو اِنقدر عاشق کن...تمومِ حرفِ مردم شَم

اگه دستامو ول کردی...تو راهِ خونَمم گم شَم

منو اِنقدر عاشق کن...که با فکرِ تو دریا شَم

به من خوبی نکردی هم...نتونم با تو بد باشم

منو اِنقدر عاشق کن...خدا برگرده رو به من

ببینم مردمِ دنیا...نشستن ما رو می بینن

یه جوری که به غیر از تو...ندونم فکرِ چی بودم

می خوام یادم بره یک روز...که من قبل از تو کی بودم

+نوشته شده در سه شنبه 4 / 3برچسب:منو اینقدر عاشق کن,روزبه بمانی,خشایار اعتمادی,ساعت7:6 بعد از ظهرتوسط yousef | |

وقتی میای صدای پات از همه جاده ها میاد

انگار نه از یه شهر دور که از همه دنیا میاد

تا وقتی که در وا میشه لحظه ی دیدن میرسه

هر چی که جادست رو زمین به سینه ی من میرسه

ای که تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم

اگه تو رو داشته باشم به هرچی میخوام میرسم

عزیزترین سوغاتی غبار پیراهن تو

عمر دوباره ی منه دیدن و بوییدن تو

نه من تو رو واسه خودم نه از سر هوس میخوام

عمر دوباره ی منی تو رو واسه نفس میخوام

وقتی تو نیستی قلبمو واسه کی تکرار بکنم؟

گل های خواب آلوده رو واسه کی بیدار بکنم؟

دست کبوترای عشق واسه کی دونه بپاشه؟

مگه تن من میتونه بدون تو زنده باشه؟

+نوشته شده در دو شنبه 3 / 3برچسب:ای که تویی همه کسم ,علی لهراسبی,ساعت4:4 بعد از ظهرتوسط yousef | |

بهت پیله کردم نمی مونی پیشم

نه میمیرم اینجا نه پروانه میشم

از عشق زیادی تورو خسته کردم

تو دورم زدی خواستی دورت نگردم

بازم شوری اشک و لبهای سردم

من این بازی و صد دفعه دوره کردم

نه راهی نداره گمونم قراره،یکی دیگه دستامو تنها بذاره

دیگه توی دنیا به چی اعتباره

کسی که براش مردی دوست نداره

منو بغض و بارون سکوت خیابون

دوباره شکستم چه ساده چه آسون

به پاتم بسوزم تو شمعم نمیشی

تو حوای دنیای آدم نمیشی

غرورت گلومو به هق هق کشیده

آدم که قسم خوردشو دق نمی ده

+نوشته شده در دو شنبه 3 / 3برچسب:مرتضی پاشایی,عصر پاشایی,ساعت3:49 بعد از ظهرتوسط yousef | |

بـیـا و قـصـه مـو خـودت روایـت کـن...



حـالـا خـودت قـضـاوت کـن...



اگـه بـدمـ چـرا هـوامـو داری...؟



آخـه فـدای تـو...



چـقـد فـداکـاری...



مـگـه بـه مـن بـدهـکـاری...؟



مـیـبـخـشـی مـن رو مـنـت نـمـیـذاری...



نـبودی و هـزار دفــعـه زمـیـن خـوردمـ...



نـبـودی و کـمـ آوردمـ...



ولـی هـمـش بـه داد مـن رسـیـدی....



بـا هـر کـی غـیـر تـو اگـه کـه سـرکردمـ...



آخـرش ضـرر کـردمـ...



وقـتـی بـاشـی حـرومـه نـاامـیـدی...



دل شـکـسـتـه قـیـمـتـی تـره...



آره...



صـدای بـهـتـری داره...



خـدا بـبـیـن چـقـد دلـمـ شـکـسـتـه...



بـیـا و لـحـظـه هـامـو آسـمـونـی کـن..



بـیـا و مـهـربـونـی کـن...



بـیـا بـبـیـن چـه بـد دلـمـ شـکـسـتـه...



پــشــیــمــونـمـ ازیــن مــســیــر وارونــه...



ازیـنـکـه گـمـ شـده خـونـه...



ازیــنــکــه از ســرخـــودمـ زیـــــادمــ...



پـشـیـمـونـمـ ولـی بـازمـ دلـمـ قـرصـه...



یـکـی حـالـمـو مـیـپـرسـه...



تـو لـحـظـه ای کـه شـمـع روبـه بـادمـ....



تـو



لـحـظـه ای



کـه



شـمـع روبـه بـادمـ...

 

+نوشته شده در سه شنبه 21 / 2برچسب:پـشـیـمـونـمـ ولـی بـازمـ دلـمـ قـرصـه,حامد زمانی,ساعت8:28 بعد از ظهرتوسط yousef | |

هـمـون شـبـی کـه گـرم گـریـه بـودمـ


تـو از یـه جـای نـا کـجـا رسـیـدی


خـیـال مـیـکـردمـ کـه تـمـومـه کـارمـ


تـو اومـدی تـو اوج نـا امـیـدی


هـمـیـشـه بـهـتـریـن خـبـر هـمـیـن بـود


کـسـی کـه عـاشـقـمـ شـده تـو بـودی


بـازم چـشـامـو بـاز و بـسـتـه کـردمـ


دروغ نـبـود خـود خـود تـو بـودی


"دل تـو دلـمـ نـیـسـت ی شـعـلـه آتـیـشـمـ


بـا تـو هـمـونـی کـه دلـمـ مـیـخـواد مـیـشـمـ"


وقـتـی کـه دسـتـای تـو مـهـربـون شـد


تـمـومـ غـصـه هـامـو خـط خـطـی کـرد


نـگـات بـا اون گـرمـی بـی نـظـیـرش


نـمـی دونـی کـه چـه مـحـبـتـی کـرد


حـالـا دیـگـه فـقـط یـه جـمـلـه مـیـخـوامـ


بـهـمـ بـگـو ، بـگـو کـه مـونـدگـاری


بـگـو مـنـمـ بـرای تـو عـزیـزمـ


بـگـو هـوای لـحـظـه هـامـو داری

+نوشته شده در سه شنبه 21 / 2برچسب:دل تو دلم نیس,شاهین امیری,ساعت5:54 بعد از ظهرتوسط yousef | |

+نوشته شده در پنج شنبه 5 / 1برچسب:,ساعت10:21 قبل از ظهرتوسط yousef | |

+نوشته شده در پنج شنبه 5 / 1برچسب:کارت تبریک عید,ساعت10:16 قبل از ظهرتوسط yousef | |

+نوشته شده در پنج شنبه 5 / 1برچسب:,ساعت9:53 قبل از ظهرتوسط yousef | |

 

 

.

 شاخ نیستم ،چون گاو نیستم

 خاص نیستم، چون عقده ندارم

 بالا نیستم، چون پرچم نیستم

 فقط یه آدمم....

 چیزی که خیلی ها نیستن...

 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 5 / 1برچسب:همینم,خاص,عقده,ساعت9:32 قبل از ظهرتوسط yousef | |

چشامو ؛ می بندم میخوام هر چی غصه است بمیره

 که تو خواب ؛ یکی از تنم عطرتو پس بگیره

نمیشه ؛ نمیشه

 

عزیزم ؛ نمیـدونی عشقت چقدر سینه سوزه

 چه سخته ؛ آدم چشم به تاریکی شب بدوزه

 همیشه ؛ همیشه

+نوشته شده در پنج شنبه 5 / 1برچسب:شب,ساعت9:28 قبل از ظهرتوسط yousef | |

وقتي کسي رو دوست داري ، حاضري جون فداش کني

حاضري دنيارو بدي ، فقط يه بار نيگاش کني



به خاطرش داد بزني ، به خاطرش دروغ بگي

رو همه چي خط بکشي ، حتّي رو برگ زندگي



وقتي کسي تو قلبته ، حاضري دنيا بد بشه

فقط اوني که عشقته ، عاشقي رو بلد باشه



قيد تموم دنيارو به خاطرِ اون مي زني

خيلي چيزارو مي شکني ، تا دل اونو نشکني



حاضري که بگذري از دوستاي امروز و قديم

امّا صداشو بشنوي ، شب از ميون دوتا سيم



حاضري قلب تو باشه ، پيش چشاي اون گرو

فقط خدا نکرده اون ، يه وقت بهت نگه برو



حاضري هر چي دوست نداشت ، به خاطرش رها کني

حسابتو حسابي از ، مردم شهر جدا کني



حاضري حرف قانون و ، ساده بذاري زير پات

به حرف اون گوش کني و به حرف قلب با وفات



وقتي بشينه به دلت ، از همه دنيا مي گذري

تولّد دوبارته ، اسمشو وقتي مي بري



حاضري جونت و بدي ، يه خار توي دساش نره

حتي يه ذرّه گرد وخاک تو معبد چشاش نره



حاضري مسخرت کنن ، تمام آدماي شهر

امّا نبيني اون باهات ، کرده واسه يه لحظه قهر



حاضري هر جا که بري ، به خاطرش گريه کني

بگي که محتاجشي و ، به شونه هاش تکيه کني



حاضري که به خاطر ، خواستن اون ديوونه شي

رو دست مجنون بزني ، با غصه ها همخونه شي



حاضري مردم همشون ، تو رو با دست نشون بدن

ديوونه هاي دوره گرد ، واسه تو دس تکون بدن



حاضري اعتبارتو ، به خاطرش خراب کنن

کار تو به کسي بدن ، جات اونو انتخاب کنن



حاضري که بگذري از ، شهرت و اسم و آبروت

مهم نباشه که کسي ، نخواد بشينه روبروت



وقتي کسي تو قلبته ، يه چيزقيمتي داري

ديگه به چشمت نمي ياد ، اگر که ثروتي داري



حاضري هر چي بشنوي ، حتي اگه سرزنشه

به خاطر اون کسي که ، خيلي برات با ارزشه



حاضري هر روز سر اون ، با آدما دعوا کني

غرورتو بشکني و باز خودتو رسوا کني



حاضري که به خاطرش ، پاشي بري ميدون جنگ

عاشق باشي اما بازم ، بگيري دستت يه تفنگ



حاضري هر کي جز اونو ، ساده فراموش بکني

پشت سرت هر چي مي گن ، چيزي نگي گوش بکني



حاضري هر چي که داري ، بيان و از تو بگيرن

پرنده هاي شهرتون ، دونه به دونه بميرن



وقتي کسي رو دوس داري ، صاحب کلّي ثروتي

نذار که از دستت بره ، اين گنج ِ خيلي قيمتي

+نوشته شده در سه شنبه 15 / 10برچسب:,ساعت6:44 بعد از ظهرتوسط yousef | |

حـِـ ـکایت رِفاقَت مَن بآ تـ ـو

حِکآیــَ ـــت قَهــ ـــوهـ ایست

کِ اِمروز بِ یـــآد تـ ـــو

تَلـ ٌـــخِ تَلـٌ ــخ نوشیدَمــ ـ !

کهــ بـ ـآ هَر جــُ ــرعهـــــ

بِسیــ ـآر اَندیشیدَم کِ این طـَ ـعٌمـٌــ رآ دوسـ ـت دآرَم یآ نـَــ

و آنقَـ ـــدر گیــ ــــــــر کَردَم بِین دوست دآشٌـــتَن و نَدآشٌتَنـــ

کِ اِنتـ ـِـــظـار تَمآم شُدَنـــَـش رآ نَدآشٌــ ــتَم

وَ تَمآم کِ شــُ ــد فَهمیدَم

بـــــــــــــآز هَم قَهــ ٌـــوهـ میخوآهِــم

!!!حتـ ــی تَلـٌ ـخِ تَلـٌ ــخ

+نوشته شده در سه شنبه 15 / 10برچسب:,ساعت6:16 بعد از ظهرتوسط yousef | |

حــَتـمــاً اوضــاعــْ خــوبــــــ مــے شــَوَב ْ

تــڪــراری اَسـتــــــــ ایــن دیــآلــوگــ

اَمــّا ـهـَنــوز ـهــَم مــُعـجــزﮧ مـے ڪـُـنــَב

وَقــتـے اَز زَبــآن ڪسـے بــآشــَב

ڪــﮧ دوسـْتــَشـ ב ارے

+نوشته شده در پنج شنبه 7 / 8برچسب:,ساعت1:2 بعد از ظهرتوسط yousef | |

زمانیکه صبرت به پایان میرسد

 


نرو

 



وفا تازه از این جا شروع میشود!!!

+نوشته شده در جمعه 17 / 7برچسب:,ساعت12:29 قبل از ظهرتوسط yousef | |

وقتی از پشت 

 دستهایش را روی چشمانم گذاشت 

از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم که فراموش کردم

منتظر است نامش را صدا کنم ...

+نوشته شده در جمعه 17 / 7برچسب:برای خدایی که منو فراموش نمیکنه,ساعت11:0 قبل از ظهرتوسط yousef | |

گاهی اوقات باید خدا رو شکر کنی

یا اصلا بغلش کنی و ببوسیش

که به چیزی که یه روزی میخواستی نرسیدی !!


+نوشته شده در جمعه 17 / 7برچسب:,ساعت10:54 قبل از ظهرتوسط yousef | |






شیـطان اندازه یک حبـــه قند اســــت . . .

گاهی می افتـــد تـــوی فنجـــانِ دل مــــا . . .

حل مــی شود آرام آرام . . .

بی آنکـه اصلـا ما بفهمیـم . . .

و روحمـان سـر می کشد آن را . . .

آن چای شیــریـن را . . .

شیـطان زهـرآگیــن دیــریــــن را . . .

آن وقـت او، خـون مـــی شـــود در خـــانه تن . . .

مـی چرخـد و مـــی گـردد و مـی مـانـد آنجـا . . .

او می شــــود مـن

+نوشته شده در جمعه 17 / 7برچسب:گاهی شیطان حل می شود در فنجان,ساعت9:19 قبل از ظهرتوسط yousef | |

مـیـگَـنــ :



پـیـچـ روُ هَـرچِـقَـدر سِــفـتــ کُـنـیـ مُـ ـوقِـعـ بـ ـآز کَـردَنِـ ـشـ



هَـمـونـ ـ قَـ ـدر بــآیـَـد زور بِـ ــزَنــیــــ...



حـالآ هِـیــ مَـنــو بِـ ـپـیچـ ــونــ ،


بـِــهـ مُـوقَـ ـعَـ ـشــ دَهَـنِـتــو سـِرویـ ـسـ مـیـکُـنَــمــ!!!

+نوشته شده در جمعه 17 / 7برچسب:میگن,پیچ,سفت,بازکردن,ساعت8:39 قبل از ظهرتوسط yousef | |

لیوانـــی شــده ام کــه لـبه هایـش پـریـده بـاشــد...
تشــنه کـه شـدی مــراقــب بــاش!

 

 

+نوشته شده در سه شنبه 14 / 7برچسب:مراقب باش,ساعت7:14 بعد از ظهرتوسط yousef | |

ازدواج شما، پیوند دو قلبی است

که جهان را یارای گسستن آن نیست

شما برای هم آفریده شده اید

هر کدامتان برای دیگری،‌ گنجی است

دست در دست یکدیگر با عشق و امید

مبارک باشد این خوشبختی و روزهای سپید

با هزاران شاخه گل رز، این عشق بر شما تبریک

 

 

+نوشته شده در جمعه 27 / 6برچسب:,ساعت10:47 قبل از ظهرتوسط yousef | |

چشمم به راه 

نگاهم رو به سمت تو،
شبم آیینه ی ماهه
دارم نزدیکتر میشم،
یه کم تا آسمون راهه
به دستای نیاز من،
نگاهی کن از اون دورها
من این آرامش محضو،
به تو مدیونم این روزا
عزیزم دوستت دارم
واسه هر چی که بخشیدی
همیشه این تو هستی که
ازم حالم رو پرسیدی
بازم چشمامو می بندم
که خوبی هاتو بشمارم
نمی تونم فقط میگم
 خدا جان دوستت دارم
کمک کن تا نفس مونده
به آغوش تو برگردم
تو حتی از خودم بهتر،
غریبی هامو می شناسی
نمی خوام چتر دنیا رو
که تو بارون احساسی

+نوشته شده در سه شنبه 3 / 6برچسب:که تو بارون احساسی,ساعت6:37 بعد از ظهرتوسط yousef | |

چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی
من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی
ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی
در سینه سوزانم مستوری و مهجوری
در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی
من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی
من سلسله موجم تو سلسله جنبانی
از آتش سودایت دارم من و دارد دل
داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی
دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم
کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی
ای چشم رهی سویت کو چشم رهی جویت ؟
روی از من سر گردان شاید که نگردانی

+نوشته شده در سه شنبه 3 / 6برچسب:شاهد افلاکی,ساعت6:36 بعد از ظهرتوسط yousef | |

نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی
نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی
نه جان بی نصیبم را پیامی از دلارامی
نه شام بی فروغم را نشانی از سحرگاهی
نیابد محفلم گرمی نه از شمعی نه از جمعی
ندارم خاطرم الفت نه با مهری نه با ماهی
بدیدار اجل باشد اگر شادی کنم روزی
به بخت واژگون باشد اگر خندان شوم گاهی
کیم من ؟ آرزو گم کرده ای تنها و سرگردان
نه آرامی نه امیدی نه همدردی نه همراهی
گهی افتان و حیران چون نگاهی بر نظر گاهی
رهی تا چند سوزم در دل شبها چو کوکبها
باقبال شرر تازم که دارد عمر کوتاهی

+نوشته شده در سه شنبه 3 / 6برچسب:غباری در بیابانی,ساعت6:34 بعد از ظهرتوسط yousef | |

همچو نی می نالم از سودای دل آتشی در سینه دارم جای دل
من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم از داغ نا پیدای دل
همچو موجم یک نفس آرام نیست
بسکه طوفان زا بود دریای دل
دل اگر از من گریزد وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل
ما ز رسوایی بلند آوازه ایم
نامور شد هر که شد رسوای دل
خانه مور است و منزلگاه بوم
آسمان با همت والای دل
گنج منعم خرمن سیم و زر است
گنج عاشق گوهر یکتای دل
در میان اشک نومیدی رهی
خندم از امیدواریهای دل

+نوشته شده در سه شنبه 3 / 6برچسب:رسوای دل,ساعت6:33 بعد از ظهرتوسط yousef | |



دیشب دوباره گریه امان مرا برید

دیشب دوباره عکس تو طعم مرا چشید
دیشب دلم گرفت به یاد تو سوختم
دیشب دوباره ماه صدای مرا شنید

دیشب غم تو باز امان مرا ربود
دیشب میان خلوت من هیچکس نبود
دیشب ستاره را ز دل شب، نسیم کند
دیشب نسیم، داغ مرا تازه تر نمود

دیشب هزار خاطره از ذهن من گذشت
دیشب به زور دست مرا چشم خواب بست
دیشب دوباره زلف تو در مشت باد بود
دیشب به روی قلب من آوار غم نشست

دیشب خدا نبود، گمانم که خواب بود
دیشب تو مال من شدی اما سراب بود
دیشب تمام ثانیه ها بوی مرگ داشت
دیشب سوال بی تو چرا؟ بی جواب بود

دیشب محال بود که بی گریه سر شود
دیشب قرار بود که عکس تو تر شود
دیشب شبی به رنگ شب پیش و پیش تر
دیشب نشد که بی تو شب من سحر شود

دیشب به یاد تو دلم آتش گرفت باز
دیشب تو یا خیال، من و چشم نیمه باز
دیشب کسی به سوی تو گویا اشاره کرد
دیشب مرا هوای تو دیوانه کرد باز

دیشب گذشت، با غمت امشب چه میکنم؟
دیشب و هرشب از تو دلی تازه میکنم
دیشب بهانه بود، من هر شب پرم ز عشق
دیشب ولی ندید کسی من چه میکنم

+نوشته شده در سه شنبه 3 / 6برچسب:آواز غم,ساعت6:29 بعد از ظهرتوسط yousef | |

مرد بعد از اینکه از مطب دکتر روانشناس بیرون اومد خیلی افسرده و دپرس بود. ازش پرسیدند چی شده، گفت: من دیروز

ناپلئون بودم و امروز هیچی نیستم، هیچی.

دکتر روانشناس به بیماری که برای اولین بار پیش او آمده بود ، گفت: خب عزیزم مشکلت چیه. بهتره که از اول اول شروع کنی.

بیمار جواب داد: خب اول من آسمان و زمین را خلق کردم...

دو بیمار در مطب دکتر روانشناس با هم صحبت می کردند. اولی از دومی پرسید: چرا اینجایی؟

دومی جواب داد: من ناپلئونم. دکترم بهم توصیه کرد که به دکتر روانپزشک مراجعه کنم.

-"از کجا می دونی ناپلئونی"

-"خدا به من گفته"

در همین لحظه یه بیمار از آن طرف اتاق گفت: "من که اینو نگفتم"

+نوشته شده در سه شنبه 3 / 6برچسب:من که اینئ نگفتم,ساعت6:19 بعد از ظهرتوسط yousef | |

مردی که می خواست از دست گربه زنش خلاص شود گربه را در ماشین گذاشت و 20 تا خونه اونورتر گربه را ول کرد. 10 دقیقه بعد گربه به خانه برگشت. مرد باخودش فکر کرد شاید فاصله کم بود. پس گربه را در ماشین گذاشت و پنج کیلومتر راه رفت و گربه را ول کرد. اما 20 دقیقه بعد گربه خانه بود. مرد گفت: خیلی خوب و گربه را برداشت و 20 کیلومتر با ماشین رفت و بعد وارد جنگل شد، از روی پلی گذشت، پیچید سمت راست، پیچید سمت چپ و به جایی رسید که درختان آنقدر بلند بودند که دیگر نور خورشید دیده نمی شد. نیم ساعت بعد مرد به زنش زنگ زد و گفت: گربه خونه ست؟ زنش گفت: آره، چطوره مگه؟ مرد گفت: گربه رو بیار پای تلفن راه خونه را ازش بپرسم چون راه را گم کردم.

+نوشته شده در سه شنبه 3 / 6برچسب:,ساعت6:10 بعد از ظهرتوسط yousef | |



تولدت مبارک،چه حرف خنده داری

چه فایده داره وقتی

تو گل برام نیاری

عجب شبیه امشب

داره می سوزه چشمام

دورم شلوغه اما

انگاری خیلی تنهام

واسه چی زنده باشم

جشن چیو بگیرم

من امشبو نمی خوام

دلم می خواد بمیرم

تولدم مبارک نیست

دلم گرفته،غمگینم

هوای خونه دلگیره

تو رو اینجا نمیبینم

تولدم مبارک نیست

شکسته قلب داغونم

تو نیستی و من از دوریت

خودم رو مرده می دونم

هیچکی خبر نداره

چقدر هواتو کردم

چقدر دلم می خواد تو

باشی دورت بگردم

هیچکی خبر نداره

دارم به زور می خندم

نمی دونم چرا من

چشمامو هی می بندم

چشمامو من می بندم

تا منتظر بشینم

شاید تو این سیاهی

بازم تو رو ببینم

تولدم مبارک نیست

دلم گرفته،غمگینم

هوای خونه دلگیره

تو رو اینجا نمیبینم

تولدم مبارک نیست

شکسته قلب داغونم

تو نیستی و من از دوریت

خودم رو مرده می دونم

 

+نوشته شده در سه شنبه 3 / 6برچسب:متن آهنگ تولد با صدای امین حبیبی,ساعت6:0 بعد از ظهرتوسط yousef | |

دعایت می کنم، عاشق شوی روزی
بفهمی زندگی بی عشق نازیباست
دعایت می کنم با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی
به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی
بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها
بخوانی نغمه ای با مهر
دعایت می کنم، در آسمان سینه ات
خورشید مهری رخ بتاباند
دعایت می کنم، روزی زلال قطره اشکی
بیاید راه چشمت را
سلامی از لبان بسته ات، جاری شود با مهر
دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنی
با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را
دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا
تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری
و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد
مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی
دعایت می کنم، روزی بفهمی
گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است
دعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد
با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست
شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا
بخوانی خالق خود را
اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور
ببوسی سجده گاه خالق خود را
دعایت می کنم، روزی خودت را گم کنی
پیدا شوی در او
دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و
با او بگویی:
بی تو این معنای بودن، سخت بی معناست
دعایت می کنم، روزی
نسیمی خوشه اندیشه ات را
گرد و خاک غم بروباند
کلام گرم محبوبی
تو را عاشق کند بر نور
دعایت می کنم، وقتی به دریا می رسی
با موج های آبی دریا به رقص آیی
و از جنگل، تو درس سبزی و رویش بیاموزی
بسان قاصدک ها، با پیامی نور امیدی بتابانی
لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی
به کام پرعطش، یک جرعه آبی بنوشانی
دعایت می کنم، روزی بفهمی
در میان هستی بی انتها باید تو می بودی
بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا
برایت آرزو دارم
که یک شب، یک نفر با عشق در گوش تو
اسم رمز بگذشتن ز شب، دیدار فردا را به یاد آرد
دعایت می کنم، عاشق شوی روزی
بگیرد آن زبانت
دست و پایت گم شود
رخساره ات گلگون شود
آهسته زیر لب بگویی، آمدم
به هنگام سلام گرم محبوبت
و هنگامی که می پرسد ز تو، نام و نشانت را
ندانی کیستی
معشوق عاشق؟
عاشق معشوق؟
آری، بگویی هیچ کس
دعایت می کنم، روزی بفهمی ای مسافر، رفتنی هستی
ببندی کوله بارت را
تو را در لحظه های روشن با او
دعایت می کنم ای مهربان همراه

گاهی دعایم کن 

+نوشته شده در جمعه 23 / 12برچسب:دعا,ساعت12:2 قبل از ظهرتوسط yousef | |

دلخور از وسوسه ی بی پایان...شاکی از خودزنیِ بی جبران

بهترین فرصتو از کف دادم...بدترین جای زمان افتادم

من به این فاجعه عادت کردم...که برم،خسته بشم،برگردم

پشتِ بی حوصلگی پنهون شم...بشنوم،چیزی نگم،داغون شم

من به این ناخوشیِ هر روزه...که نفَس گیر و تبسم سوزه

نبضِ احساسمو عادت دادم...نمی پرسم که چرا افتادم

+نوشته شده در 23 / 12برچسب:,ساعت11:50 قبل از ظهرتوسط yousef | |

رو نیمکتِ بی تو...تو قلبِ پاییزم

تا تو بیای خوبم...هستم،نمی ریزم

رو نیمکتِ بی تو...برگا رو می شمارم

هر وقت می خندم...هر وقت می بارم

تو نم نمِ بارون...یاد تو همرامه

این شهرِ غمگین باز...زیرِ قدم هامه

وقتی که تو نیستی...دنیا میاد پیشم

یادت که می افتم...دلتنگ تر می شم

روزام بدونِ تو...مثلِ هَمَن همه

هیشکی مثل تو نیست...شکلِ غمَن همه

دور و بَرم پُره...از این و اون ولی

جاتو نمی گیرن...خیلی کَمَن همه

از تو چه پنهون این...دلشوره و غم،درد

دنیامو پُر کرده...هر وقت شد برگرد

هر وقت شد برگرد...تا خوب تر باشم

تا تو بیای هستم...از هم نمی پاشم

+نوشته شده در 23 / 12برچسب:,ساعت11:50 قبل از ظهرتوسط yousef | |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 37 صفحه بعد