مردی که می خواست از دست گربه زنش خلاص شود گربه را در ماشین گذاشت و 20 تا خونه اونورتر گربه را ول کرد. 10 دقیقه بعد گربه به خانه برگشت. مرد باخودش فکر کرد شاید فاصله کم بود. پس گربه را در ماشین گذاشت و پنج کیلومتر راه رفت و گربه را ول کرد. اما 20 دقیقه بعد گربه خانه بود. مرد گفت: خیلی خوب و گربه را برداشت و 20 کیلومتر با ماشین رفت و بعد وارد جنگل شد، از روی پلی گذشت، پیچید سمت راست، پیچید سمت چپ و به جایی رسید که درختان آنقدر بلند بودند که دیگر نور خورشید دیده نمی شد. نیم ساعت بعد مرد به زنش زنگ زد و گفت: گربه خونه ست؟ زنش گفت: آره، چطوره مگه؟ مرد گفت: گربه رو بیار پای تلفن راه خونه را ازش بپرسم چون راه را گم کردم.
نظرات شما عزیزان:
|
About
واي اگه خون سياوش دامن شبو بگيره اگه باز به زخم رستم سهراب قصه بميره واي اگه درفش كاوه بشه باز خنجر ضحاك اگه باز از تخت جمشيد خسرويي بيفته رو خاك واي اگه كمون آرش بشكنه به دست كينه واي اگه دوباره شيرين مرگ فرهادو ببينه كاشكي بغض دماوند خون نشه قلب ستاره كاش نيا روزي كه مهتاب توي كوچه پا نذاره كاشكي از چشماي مجنون خواب ليلي رو نگيرن كاش فرشته هاي عاشق توي آسمون نميرن غم سرداراي جنگل به دل خزر ميمونه دوباره خروش كارون قلب شب رو مي سوزونه چشاي معصون زرتشت از يادارس نميره قلعه ها ميريزن اما بغض بابك نميميره ديگه از غرور اين خاك چي ميمونه چي ميمونه واسه بچه هاي البرز چه كسي قصه ميخونه
Archives7 دی 13954 تير 1395 5 مهر 1393 3 مرداد 1393 1 مرداد 1393 7 خرداد 1393 6 خرداد 1393 7 ارديبهشت 1393 1 ارديبهشت 1393 2 فروردين 1393 7 دی 1392 2 آبان 1392 7 مهر 1392 3 مهر 1392 7 شهريور 1392 3 شهريور 1392 98511 اسفند 1391 98511 دی 1391 4 آذر 1391 2 آذر 1391 1 آذر 1391 98511 آبان 1391 4 آبان 1391 1 آبان 1391 6 مهر 1391 6 شهريور 1391 98511 مرداد 1391 7 مرداد 1391 3 مرداد 1391 2 مرداد 1391 1 مرداد 1391 AuthorsLinks
عشقه من تویی...
تبادل
لینک هوشمند
تبادل لینک |