آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش!



















Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


98511

 

آخرین جرعه این جام


همه می پرسند:

" چیست در زمزمه مبهم آب؟

" چیست در همهمه دلکش برگ؟

"چسیت در بازی آن ابر سپید٬

روی این آبی آرام بلند٬

که تو را می برد این گونه به ژرفای خیال؟"

"چیست در خلوت خاموش کبوتر ها؟

"چیست در کوشش بی حاصل موج؟

"چیست در خنده ی جام؟

که تو چندین ساعت

مات و مبهوت به آن می نگری؟"

- نه به ابر٬

نه به آب٬

نه به برگ٬

نه به این آبی آرام بلند٬

نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام٬

نه به این خلوت خاموش کبوترها

من به این جمله نمی اندیشم!

من مناجات درختان را هنگام سحر٬

رقص عطر گل یخ را با باد٬

نفس پاک شقایق را در سینه کوه٬

صحبت چلچله ها را با صبح٬

نبض پاینده هستی را٬ در گندم زار

گردش رنگ و طراوت را در گونه گل

همه را می شنوم می بینم!

من به این جمله می اندیشم!

به تو می اندیشم!

ای سراپا همه خوبی٬

تک وتنها به تو می اندیشم!

همه وقت

همه جا

من به هر حال که باشم به تو می اندیشم!

تو بدان این را

تنها تو بدان

تو بیا

تو بمان با من تنها تو بمان

جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب!

من فدای تو٬ به جای همه گل ها تو بخند!

اینک این من که به پای تو در افتم باز

ریسمانی کن از آن موی دراز

تو بگیر!

تو ببند!

تو بخواه!

پاسخ چلچله ها را تو بگو

قصه ابر هوا را تو بخوان!

تو بمان با من تنها تو بمان!

در دل ساغر هستی تو بجوش!

من همین یک نفس از جرعه جانم باقی ست٬

آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش!

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در سه شنبه 3 / 2برچسب:,ساعت9:50 قبل از ظهرتوسط yousef | |